اول

چند سال پیش مادرم دل درد شدیدی گرفت و بردیمش درمونگاه محل، دکتر معاینه کرد و گفت اسپاسم معده س، یکم دارو داد و یکی دو روزه مشکل حل شد. سال بعد همون موقع های سال دوباره مشکل تکرار شد. یکم شدید تر، رفتیم درمونگاه و دوباره همون تشخیص رو داد اما دارو هاش تاثیر نکرد. رفتیم بیمارستان فجر و یکم دارو های ضد اسپاسم قوی تر دادن،‌بالاخره درد آروم شد.

ماه رمضون سال بعد دوباره تکرار شد. این بار خیلی شدیدتر از هر سال،‌ اول رفتیم درمونگاه که نزدیک بود. دکتر گفت اسید معده س و چیزی نیست، با سرم و یکم دارو های ضد اسید خوب میشه، ولی خب درد خیلی شدید بود و فشار خون به ۵ و ۶ رسیده بود. فهمیدیم دکتره این کاره نیست! رفتیم بیمارستان طرفه. از شکمی که چند سایز بزرگ شده بود و درد داشت عکس گرفتن، یه سری لکه های سیاه توی عکس دیدن که گفتن نفخه و مهم نیست و با پیاده روی خوب میشه، آخه نفخ انقدر دردناک که دهن خشک بشه و فشار به ۵ برسه؟

دیدیم اوضاغ خیلی خرابه، زنگ زدیم رفتیم پیش یه متخصص پیری که میشناختیم و خیلی خوب بود، تا رسیدیم توی مطب و حال مادرم رو دید، فهمید آپاندیسه و گفت اورژانسی برین بیمارستان و زنگ زد هماهنگ کرد جراح آشناش بره بیمارستان و بیمارستان هم بدون نوبت پذیرش کنه.

وقتی رفتن اتاق عمل و شکم رو برای آپاندیس باز کردن، دیدن که توی شکم پر عفونته و وقتی بیشتر شکافتن، دیدن کیسه صفرا سنگ داشته و عفونت کرده و عفونت تا پشت کلیه ها رسیده حتی. درد های سال های قبل مال همین سنگ بوده و دکتر های مملکت تشخیص نمیدادن. حالا سنگ صفرا پیش‌کش، فرق نفخ و آپاندیس رو هم نمیدونستن.

دوم

خواهرم دندون درد داشت. دندونش عفونت کرده بود و نمیشد کاریش کرد تا عفونتش از بین بره، دکتر مسکن داده بود که درد قابل تحمل بشه تا این خوب میشه. با مادرم رفتن داروخانه و نسخه رو گرفتن و رفتن درمونگاه تا آمپول مسکن رو بزنن. توی مدتی که نشسته بودن تا نوبتشون بشه، روی آمپول رو که خوندن، دیدن آمپول ویتامین K (انعقاد خون)‌ داده داروخانه! خب اگه نمیخوند و میزد و خون توی بدن لخته میشد چی؟ همه روی داروها رو میخونن؟؟

سوم

بابام از بیمارستان مرخص شد و دکتر انسولین تجویز کرده بود. داروخانه دستور مصرف انسولین رو خیلی با جزییات نوشته بود که ۱۲ واحد ساعت ۱۲ ظهر و ۸ واحد هم از اون یکی همون موقع!!! نسخه دکتر رو که خوندم دیدم ۱۲ واحد ساعت ۲۲ بوده،‌نه ساعت ۱۲!! اصن خود داروخانه نباید شک میکرد ۲۰ واحد انسولین یکجا عادی نیست؟ همه سواد دارن نسخه دکتر رو بخونن؟ بازی با جون مردم عادی شده؟؟

چهارم

مادر مادربزرگم حالش خوب نبود. بردن چندتا دکتر و بیمارستان مختلف و همه گفته بودن قلبشه و کاری نمیتونیم براش بکنیم 😐 خیلی راحت جواب کرده بودن و قاطعانه گفته بودن که دیگه فقط مهمون چند ماهمونه… وقتی که اینجوری گفتن، رفتیم پیش همون متخصصی که گفتم مشکل مادرم رو تشخیص داد. وقتی رفتن پیشش و خیلی جالب بود که هیچ کدوم اون بیمارستان ها و دکتر ها یه چک آپ کامل خون نگرفته بودن و نظر داده بودن و دکتر تعجب کرده بود! یه آزمایش خون ساده داد و فهمید مشکل از کلیه بوده که درست کار نمیکرده و باعث مشکلات قلبی شده. با دارو مشکل حل شده و الان چند سال از اون داستان میگذره و حالش خوبه.

پنجم

هزار سناریو شبیه بالا… مطمئن هستم شما هم همچین داستان هایی برای گفتن دارن. اگه دوست داشتین توی کامنت تعریف کنین.

خب؟

با این همه دکتر بیسواد و بیشعور نمیدونم چقدر شانس زنده موندن داریم، اما خب حداقل میدونم که دکترها مقدس نیستن، هیچ احترامی ندارن و لیاقت دستمزدهای سنگینی که میگیرن رو ندارن. چون گاهی درمان های شانسی شانسیشون آدم ها رو نمیکشه و گاهی خوب شدن،‌ دلیل نمیشه فکر کنن خدا هستن یا تحفه ی خاصی هستند.